[NA] راهنمای کرکرد قدم انجمن معتادان گمنام [NA]

[NA] درکـــــ هـــای : راهــــنمای کــارکرد قــدم انجــــمن معـــتادان گمنام [NA]

[NA] راهنمای کرکرد قدم انجمن معتادان گمنام [NA]

[NA] درکـــــ هـــای : راهــــنمای کــارکرد قــدم انجــــمن معـــتادان گمنام [NA]

[NA] درکـــــ هـــای : راهــــنمای کــارکرد قــدم انجــــمن معـــتادان گمنام [NA]

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان
  • ۰
  • ۰

1.       مفــهوم غیر قــابل اداره بــرای من چــیست.؟

v      زمانی که تعادل در رفتار و گفتار و احساساتم را ندارم ، زندگیم تحت تاثیر بیماریم قرار می گیرد و هدایت ناشی از وسوسه و اجبار و رفتار های خودخواهانه ام است. و زندگی برای من غیر قابل اداره می شود.

v      وقتی تحت فرمان عادت های بد قرار می گیرم ، دیگر اداره زندگی و برنامه ی روزانه ام از دستم خارج می شود. و زندگیم تحت فرمان این عادت های بد قرار می گیرد. و اداره زندگی برایم غیر قابل اجراست . من دچار عدم تصمیم گیری صحیح از حق انتخابم می شوم.

 

2.       آیا تا بحـال اعتـیاد من بـاعث این شـده است که دستگـیر شــوم و یا مشــکل قــانونی پیدا کنم و یا کـاری کـرده ام که اگر گیـر می افتــم به خــاطر آن دستــگیر می شــدم.؟ آنــها چه بوده انـد.

v      بعلت بیماری اعتیاد من دست به کارهایی از قبیل دزدی های علنی ، شرکت در معاملات سلاح گر م ، معاملات سنگین مواد مخدر ، و انتقال انها از شهری به شهر دیگر ، با وجود شانس (خداوند) گیر نیفتاده ام

v      (درک شخصی) :  بعلت کمبود مالی جهت مصرف مواد مخدر دست به بزرگترین کار ناعاقلانه و خطرناک در زمینه نفوذ غیر مجاز به سیستم جامع مدیریت مخابرات شده ام که شش ماه حبس و مابقی را تعزیری کشده ام و تا کنون وجود پرونده ام همچنان به من خسارت می زند.

 

3.     چه مشکلاتی در محل کار یا مدرسه به خاطر اعتیادم برایم بوجود آمده بود ؟

v      بیماری اعتیاد من باعث می شود که زندگی من آشفته گردد و در کارهای زندگی خلل ایجاد کند. بخاطر بیماری اعتیاد غرور به من اجازه نمی داد که آموزش پذیر باشم و کارهای من بیشتر جنبه وقت گذرانی و لذت جویی دارد . و بی مسئولیتی و رنجش ، قطع رابطه ، و دیدگاه منفی باعث آشفتگی و غیر قابل اداره بودن زندگی من می شود.

v      در محل کار درست نمی توانم کارهایم را درست انجام دهم، و مدام در حال فرار از مسئولیت هایم و چشمم مدام به ساعت بود که وقت بگذرد.

4.      اعتیاد من باعث بروز چه مشکلاتی برای من در خانواده شده بود.؟

v      با اجبار به مصرف نه تنها کسی هدف مرا قبول نکرده بلکه به مرور کسی به حرفم گوش نمی داد و مرتب سرزنش می شدم. همواره انگشت اتهام سمت من بود. ارتباط و رفت و آمد با افراد بیمار باعث نارضایتی خانواه شده بود . از نظر شخصیت نه تنها عزت و آبروی خودم ، بلکه حیثیت و اعتبار خانواده را زیر سوال برده بوده ام . به مرور کنترلی روی گفتار و رفتارم از دست من خارج شده بود و پیش خانواده احساس حقارت می کردم .

 

5.     اعتیاد من باعث بروز چه مشکلاتی برای من در بین دوستان شده بود.؟

v      به خاطر اعتیاد ، رفتارهای خوب ، انسانی و عاطفی از من دور شده بود . و نمی توانستم دوستی پایدار با دیگران داشته باشم، دوست داشتم از دیگران سو استفاده کنم . از آنها انتظارات زیادی داشته ام و همیشه یا من از دوستانم رنجش پیدا می کردم و بلعکس آنها از من دلخور می شدند.

 

6.     آیا بر روی خاوسته هایم اصرار می کنم؟ این اصرار چه اثراتی بر روی رابطه ی من گذاشته است.؟

v      من همیشه خواسته های خودم را تحمیل می کردم و دیگران را مجبور می کردم تا خواسته هایم را برآورده کنند. یعنی آنها را تحت فشار قرار می دادم. علی رغم نظر باطن آنها خواسته هایم را برآورده کنند که این باعث می شود که اطافیانم از من گریزان شوند.

 

7.     آیا نیاز دیگران را در نظر می گیرم ؟ در نظر نگرفتن نیاز دیگران چه اثری بر روی روابطم گذاشته است؟

v      خیر من وقتی خود خواه و خودمحور می شوم نیاز هیچکس را در نظر نمی گیرم و حتی حق تصمیم گیری را از دیگران می گیرم . نیازهای دیگران را با خواسته هایم عوض می کنم . همه ی اینها باعث شده بود که رابطم مخدوش و ناسالم و ناپایدار باشند.

8.     آیا مسئولیت زندگی و اعمالم را می پذیرم ، آیا میتوانم مسئولیت های روزمره را انجام دهم بدون آنکه احساس کنم زیر بار این مسئولیت ها در حال خرد شدن هستم. این مسئله چگونه بر روی زندگیم تاثیر گذاشته است.

v      عدم مسئولیت پذیری یکی از شاخه های بیماری اعتیاد است. من معتاد به خاطر فرار از مسئولیت مواد بیشتری مصرف می کردم. کار و زندگی من بوی تعفن گرفته بود. و هر موارد دیگری سعی می کردم که مسئولیت ها را به دوش دیگران بگذارم، و اگر خطایی مشاهده کردم با اعتراض کردن و تحقییر دیگران خودم را تبرعه کنم. این مسئله باعث می شود که : چه مسئولیت به گردن بگیرم و چه نگیرم هیچ وقت پاسخگو نباشم.

 

34.  آیا به محض اینکه مسائل طبق نقشه پیش نرود بهم می ریزم . این مسئله چگونه بر  روی زندگیم تاثیر گرذاشته است؟

هر زمانی کار و زندگی بر وفق مراد من نباشد ، مرا بهم می ریزد این سوال در دو مورد عادت های خودمحورانه است ، گاهی برای خود نقشه ایی طرح می کنم . تا کاری را با مسئولیت انجام دهم وقتی به آخر نرسد ، دچار خود کم بینی می شوم و اعتماد به نفس خود را از دست می دهم و به سرزنش دیگران می پردازم. ساعت ها را در خود فرو می روم ، عیب جویی می کنم و آنها را مقصر جلوه می دهم.

 

9.      آیا هر اعتراض را توهین تلقی می کنم؟ این مسئله چگونه بر روی زندگیم تاثیر گذاشته است.؟

v      اگر جز بله پاسخ دیگری بدهم خودم صادق نیستم . من هرگونه اعتراض چه بجا و چه بی جا را توهین و ترور شخصیت می دانستم چون :پذیرش اینکه "من انسانم و ممکن است اشتباه کنم" را نداشتم .

v      خود را عقل کل می دانستم و همیشه موضع دفاعی و آماده نبرد بوده ام. سعی نمی کردم عیب و ایراد خودم را برطرف کنم. توان کنترل احساساتم را نداشتم . خود بزرگ بینی و تکبر و خودخواهی دست به دست هم داده اند تا به انزوا کشیده بشوم.

35.آیا افکار بحرانزا را حفظ می کنــم ؟ و در برابر هر موقعــیت عکــس العمــل از روی هــراس و تــرس نــشان می دهــم؟ این مســئله چگونه بر روی  زنــدگیم تاثــیر گــذاشته است؟

v      در مقابل بعضی از احساسات و افکار . اعتماد به نفس خود را ازست می دهم ، مثل :خشم ، توقع، خود کم بینی ، عدم پذیرش ، ترس ، وقتی همه چیز طبق خواسته ی من است ، خوب هستم .ولی زمانی که بحران هست ترس وجودم را می گیرد و دیگر نمی توانم درست فکر کنم. افکار بحرانزا را به خانواده و اطرافیانم انتقال می دهم.

 

36.آیا علائم هشدار دهنده در مورد بیماری خود و فرزندانم را نادیده می گیرم و فکر می کنم بلاخره یه جوری می شود و یا همه چیز درست خواهد شده.؟

v      یعنی یه جای کار می لنگد و اگر جدی نگیرم و مثل زمان مصرف بیخیال باشم و بگویم یه جوری درست می شود، کاملاً در اشتباه بوده و اوضاع وخیم تر می شود. مثلا سرما خوردگی و یا بیماری های کوچک خود و اطافیانم را جدی نگرفتم ،؛ و مشکلات بزرگتر می شود.

 

37.آیا تا کنون وقتی در معرض یه خطر جدی قرار گرفته ام نسبت به آن بی تفات بوده ام؟ یا اتفاق افتاده که به خاطر اعتیادم قادر به حفاظت از خود در برابر خطر  نباشم؟

v      خود فریبی هم عامل مهم در این زمینه است. ما خوب بلدیم وژدان خودمان را بخوابانیم. و چشمانمان را بر روی واقعیت ببندیم . دقت گرده ایید چیزی را جدی نمی گیریم مگر به جایی که لبه تیغ باشد. آنموقع به خود می اییم.

 

38. آیا تا بحــال به خــاطر اعتیــاد به کســی صــدمه رســانده ام؟ توضیح دهید.

v      بلهاولین ضربه ها را به خودم زده ام ، که با مصرف مواد مخدر ،ماننده تابلوی ورود ممنوع شده بودم، و هر بی سوادی قادر به خواندن تابلبوی ورود ممنوع است و صدماتی را به خانواده ، اطرافیان خود رسانده ام، گرچه ممکن است بطور مستقیم خسارتی جسمی نبود ه ولی بیشتر به روح و روان آنها صدمه زده ام.

 

 39. ایا مــن کچ خلــقی و یا رفتــار خشــم گیــنانه دارم؟ و یا بر اســاس احــساساتم عــکس الــعملی نشــان می دهم که باعــث خــدشه به احترام به خود و ارزش من بشود؟ توضیح بدهید.

v      من اول فکر منفی می کنم و بعد احساس بدی را تجربه و در نتیجه رفتار مخربی را بصورت عصبانیت بروز می کنم و بیشتـــرین خســـارت را به خـــانواده من از ناراحتی و عصابنیت لمس می کنم. کج خلقی موجب می شود که تعادل من بهم بریزد و ارزش های خودم را زیر پا بذارم.

 

 

40. آیا به خاطر تغییر احساساتم و یا اینکه احساسی را در خود سرکوب کنم، مواد مصرف می کردم و یا از روی اعتیادم عمل می نمودم. در اینگونه مواقع سعی می کردم چه احساساتی را تغییر دهم و یا سرکوب نمایم.

 

v      بلهفکر می کردم با مصرف مواد مخدر می توانم این احساسات را تغییر و یا سرکوب کنم، بطور مثال احساساتی مانند شکست در عشقیا موارد شغلیو یا موارد تحصیلی و یا احساستی مانند کم رویی و یا کم بینی و احساساتی مانند دلتنگی و یا بغض و یا افسردگی و یا احساساتی مانند حسادت ، نفرت و کینه

 

 

 

 

  • ۹۶/۱۲/۰۲
  • محمد کثیر

نظرات (۱)

باسلام از شماها ممنونم که موجب کمک به یک همدرد تان میشوید تجربه بسیار مفیدی بود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی