v هر وقت که در پی جلب رضایـــت و اعتــماد دیگــران برای خــودم باشـــم ، بدنبال توجیـــه کردن یک رفتــار استباه ، حتما یک دلیل مــوجه و غیـــر واقعی که اتفاق اتفاق نیاده ، می آورم و یا اینکه وقتــی بخواهم خــود را کمتـــر و یا بیشـــتر از آنچــه که هستــم جلـــوه دهــم ، می خواهم همـــرنگ جماعت باشم. ،
2. آیا از روی اجبار به وســـوسه ایی عمـــل کـــرده ام که بعـــدا وانمــود کنم که طبق نقشه و خواست خود بدان صـــورت رفــتار نموده ام؟ آن مواقع کــــی بوده اند؟
v وقتی دنبال خواسته هایم می رم و اجبار برایم بوجود می آورد و برای رسیدن به آن خواسته ها خودم را توجیه می کنم ، که نیاز من است و برای رسیدن به آن نقشه می کشـــم.
v خیلی وقت ها نیاز من واقــعی نیست و وقتی نیازهـــایم را بزرگــــ جلوه بــدهم به اجـــبار وسوســه می رسم.
3. چگـــونه دیگــــران را برای رفــــتار خـــودم ســرزنش کرده ام؟
v مشکــــل را در هــر چیـــزی می دیدم به غـــیر از خـــودم – تمام دنــیا را سرزنش می کردم و خودم را بی اشتباه می دانســـتم و برای خرد کردن این احـــساسات ، دست به توجـــیه و بهانه و مقصــر جلوه دادن دیگران می زدم و دیگـران را برای رسیدن به اهدافم ، همیشه قربانی می کـــردم.
4. به چه صورت اعتیاد خود را بادیــگران مقایسه کـــردم؟ آیا اعتــیاد من بــدون مقایـــسه و به اندازه کــافی بد و مــشکل ساز می باشــد؟
v بله - بخاطر نداشتن خویشتن پذیری و قبول نداشتن واقعیت بیماری و بی تفاوت بودن نسبت به راه حل مشکلات بیماری ، خودم را با دیگران مقایسه می کنم.
v مثلا تفاوت در عجزر - تفاوت در سن - در قیافه - در پول - و دانش و از آنچه که خودم هستم فرار می کردم.
5. آیا من فرم و شــکل فعلی ظــهور بیماری اعــتیادم را با طــریقه زندگــی قـــبل از اینــکه پاک شوم مقایسه می کــنم؟ آیا این فکــر که من باید بیــشتر از این بــدانم آزارم می دهد؟
v بله مقایسه می کنم و از جهاتی نیز بهتر شده و از جهات دیگر حفظ فرم شکل بیماری ام تغییر کرده است ولی بهتر نشده است.
v زمان مصرف عواقب آن ، خانواده و اطرافیانم را آزار می دهم و اکنون به شکل دیگری .
v بله این فکر که من باید بیشتر از دیگران بدانم آزارم می دهد وقتی که می بینم کمتر از دیگران می دانم، احساس خود کم بینی دارم و خود آزاری می کنم.
6. آیا من فکر می کنم که در باره اعتــاد و بهبــودی به اندازه کــافی اطــلاعات و دانــش دارم، تـا بتــوانم رفـتارم را قبل از اینکه از کـنترل خارج شــود مــهار کنم؟
v خیر - چون من دارای بیماری اعتیادم و بیماری من ناشناخته هایش بیشتر شناخته هایش هست ، چون من هر چه قدر که بدانم باز هم در مقابل بعضی از رفتارهایم ، نمی توانم کنترل درستی داشته باشم ، زیرا هر چه قدر بهبودی من رشد کند بیماری من نیز رشد خواهد کرد .
7. آیا من از اقدام و عمل اجتنــاب می کنم؟ چــون مــی ترســم که وقــتی با نتــایج اعتیــادم روبرو شوم خجــالت زده شــوم، آیــا از اقدام و عمـــل پرهیــز می کــنم چــون نــگرانم که دیــگران چه فکــری خـــواهند داشــت؟
v بیماری اعتیاد در برابر تغییرات مقاوت می کند. انکار واقعیت ها و ترس از روبرو شدن با آنها ، و وقتی می ترسم در جا می زنم و حرکت نمی کنم . در اصل ترس است که ما را در آغوش انکار قرار می دهد. و خیلی از کارها را از ترس قضاوت دیگران انجام نمی دهیم. ترس از تغییر بیشتر اوقات درآمده است در بیشتر اوقات این ترس باعث انکار تواناییهایمان می شود.